به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۶۵: سوز عشقت جگر همی سوزد

880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سوز عشقت جگر همی سوزد
تاب رویت نظر همی سوزد
تو چه دانی ؟که آتش رخ تو
نظر اندر بصر همی سوزد
هر چه از دیده بیش ریزم آب
دل مسکین بتر همی سوزد
آنچنان سوخته جگر شده ام
که دلم بر جگر همی سوزد
غم تو هر چه یابد از دل و جان
همه در یکدگر همی سوزد
همچو شمعی در آب دیده دلم
هر شبی تا سحر همی سوزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۴: اگر دلدار من روزی، نقاب از رخ بر ا ...2شمارهٔ ۶۵: سوز عشقت جگر همی سوزد 3شمارهٔ ۶۶: سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد 4شمارهٔ ۶۷: اومید آدمی بوصالت نمی رسد 5شمارهٔ ۶۸: شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد 6شمارهٔ ۶۹: نام تو بر زبان من باشد 7شمارهٔ ۷۰: هر کرا زلف عنبرین باشد 8شمارهٔ ۷۱: گر بر دل من رحم کند یارچه باشد 9شمارهٔ ۷۲: دلبرم سوی سفر خواهد شد 10شمارهٔ ۷۳: در عشق تو دل بجان همی کوشد 11شمارهٔ ۷۴: دلم هر شب از عشق چندان بنالد 12شمارهٔ ۷۵: مژده ایدل که یار باز آمد 13شمارهٔ ۷۶: سزد گر غنچه چون من دلخوش آمد 14شمارهٔ ۷۷: باد صبا بین که چها می کند 15شمارهٔ ۷۸: درد دل از حد گذشت و یار نداند 16شمارهٔ ۷۹: آه کان قاعدۀ وصل چنان هم بنماند 17شمارهٔ ۸۰: رخ خوبت به قمر می ماند 18شمارهٔ ۸۱: خبر گل بچمن می آرند 19شمارهٔ ۸۲: تا نگارم رای رفتن می زند 20شمارهٔ ۸۳: سحرگهان که گریبان آفتاب کشند 21شمارهٔ ۸۴: ای دل ترا گر آرزوی بیغمی کند 22شمارهٔ ۸۵: شاید که دل ز عشق قیامت همی کند 23شمارهٔ ۸۶: یا رب! این بچّۀ ترکان چه ز ما می خ ...24شمارهٔ ۸۷: روی از آن خوبتر تواند بود 25شمارهٔ ۸۸: از گلبن زمانه مرا بهره خار بود 26شمارهٔ ۸۹: هر شبی از سر شک من، دامن خاک تر شو ...27شمارهٔ ۹۰: هر که بروی لعل شیرین تو فرمان می د ...28شمارهٔ ۹۱: نیکویی بیش از آن نمی باید 29شمارهٔ ۹۲: نگارم چو کرد گلستان بر آید 30شمارهٔ ۹۳: نام تو برم زبان بیاساید 31شمارهٔ ۹۴: بی تو مرا زندگی بکار نیاید 32شمارهٔ ۹۵: غمت جز با دلم خوش در نیاید 33شمارهٔ ۹۶: اگر امروز آن بتم همدم نیاید 34شمارهٔ ۹۷: لشکر نوروز بصحرا رسید 35شمارهٔ ۹۸: می شنوم باز که باری دگر 36شمارهٔ ۹۹: زهی در حسرت آن چشم مخمور 37شمارهٔ ۱۰۰: مخور ای دل غم بسیار مخور 38شمارهٔ ۱۰۱: دمید صبح، چه خسبی چو بخت من برخیز 39شمارهٔ ۱۰۲: ای ز روی تو آب بر آتش 40شمارهٔ ۱۰۳: زهی مالیده رویت لاله را گوش 41شمارهٔ ۱۰۴: مکن بر من ستم جانا از ین بیش 42شمارهٔ ۱۰۵: گشت آشکاره راز دلم بر زبان اشک 43شمارهٔ ۱۰۶: گر من ز سوز عشق تو یک دم بر آوردم 44شمارهٔ ۱۰۷: تا دل اندر مهر دلبر بسته ام 45شمارهٔ ۱۰۸: زان شب که با تو دست در آغوش کرده ...46شمارهٔ ۱۰۹: من چو بچۀ مهر تو بشکستم 47شمارهٔ ۱۱۰: گر ترا گویم که عاشق نیستم 48شمارهٔ ۱۱۱: جان که در عالم خود او را داشتم 49شمارهٔ ۱۱۲: چو درد دلست این که من درفتادم 50شمارهٔ ۱۱۳: من نه آنم که ز کویت بجفا بر گردم 51شمارهٔ ۱۱۴: دروغ بود که من در غمت صبور شدم 52شمارهٔ ۱۱۵: روی بنمای که دیوانه شدم 53شمارهٔ ۱۱۶: عید کنون عید شد که روی تو دیدم 54شمارهٔ ۱۱۷: چه جفا بود کز آن ترک ختن نشنیدم 55شمارهٔ ۱۱۸: مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم 56شمارهٔ ۱۱۹: نه دست رسی بیار دارم 57شمارهٔ ۱۲۰: امید راحت از عالم ندارم 58شمارهٔ ۱۲۱: جانرا چو نیت وصل تو حاصل کجا برم 59شمارهٔ ۱۲۲: سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم 60شمارهٔ ۱۲۳: خون دل از دو دیده بدامن همی کشم 61شمارهٔ ۱۲۴: ما حالی از نشاط کناری گرفته ایم 62شمارهٔ ۱۲۵: یاد باد آنکه حریفان همه با هم بود ...63شمارهٔ ۱۲۶: ترک سر خویشتن بگویم 64شمارهٔ ۱۲۷: ای بتو چشم نکویی روشن 65شمارهٔ ۱۲۸: راه بگشادند بر آیندگان 66شمارهٔ ۱۲۹: نگارا چند ازین پیمان شکستن 67شمارهٔ ۱۳۰: باز دیدی که ابر تر دامن 68شمارهٔ ۱۳۱: آه ازین زندگیّ ناخوش من 69شمارهٔ ۱۳۲: بجز از غصّه های مشکل من 70شمارهٔ ۱۳۳: کجایی ای بدو لب آب زندگانی من 71شمارهٔ ۱۳۴: ای رنگ عارض تو، آتش در آب بسته 72شمارهٔ ۱۳۵: دلی دارم ز جان دل برگرفته 73شمارهٔ ۱۳۶: ای غمزۀ تیز تو جگر خواره 74شمارهٔ ۱۳۷: بدان و آکه باش ای دل ستمکاره 75شمارهٔ ۱۳۸: مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی 76شمارهٔ ۱۳۹: ای باد صبا خبر چه داری 77شمارهٔ ۱۴۰: رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب 78شمارهٔ ۱۴۱: لب و دندان یار من نگرید 79شمارهٔ ۱۴۲: من از وجود برنجم مرا چه غم بودی 80شمارهٔ ۱۴۳: نخستم دل بدام اندر کشیدی 81شمارهٔ ۱۴۴: خطی بر سوسن از عنبر کشیدی 82شمارهٔ ۱۴۵: کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری 83شمارهٔ ۱۴۶: بر آمد ز گلزار باد بهاری 84شمارهٔ ۱۴۷: زهی از روی تو گل شرمساری 85شمارهٔ ۱۴۸: نرگسا! چیستت که پنداری 86شمارهٔ ۱۴۹: هر شبی با دلی و صد زاری 87شمارهٔ ۱۵۰: بار دیگر ز که می آموزی 88شمارهٔ ۱۵۱: گر بخواهی کشتنم یکبارگی 89شمارهٔ ۱۵۲: منم امروز و یکی مطرب و جایی خالی 90شمارهٔ ۱۵۳: ساقیا هین بیار ساغر می 91شمارهٔ ۱۵۴: ترسم آن نوش ز لب کم سخنی 92شمارهٔ ۱۵۵: ماه رویا بسر خویش کنی 93شمارهٔ ۱۵۶: خه، شاد و کش آمدی کجایی 94شمارهٔ ۱۵۷: تا کیم انتظار فرمایی 95شمارهٔ ۱۵۸: چنان خوب رویی بدان دلربایی 96شمارهٔ ۱۵۹: آخر چه شد که راه جفا برگرفته یی 97شمارهٔ ۱۶۰: بازم لباس صبر بصد پاره کرده یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ