کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر من ز سوز عشق تو یک دم بر آوردم
    دود از نهاد گنبد اعظم بر آوردم
    گفتم بنالم از غم عشق تو پیش وصل
    هجرت رها نکرد که خوددم برآورم
    اشک سناره بر رخ گردون روان شود
    وقت سحر که آه دمادم برآورم
    از درد دل کند جگر روزگار خون
    فریادها که نیم شب از غم برآورم
    گر یک نفس زند دهنم جز بیاد تو
    حالی برآرمش درومحکم برآورم
    ور جز سوی تو مردم چشمم نظر کند
    رویش سیاه کرده بعالم برآورم
    گر چه امید وصل تو دورست از خرد
    من سربکوی بی خردی هم برآورم
    با بیخ درد در دل غمگین فرو برم
    یا شاخ کام از آن رخ خرّم برآورم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha