کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر شبی از سر شک من، دامن خاک تر شود
    شاد شوم اگر ترا ، از غم من خبر شود
    بی تو تنم ز لاغری، گشت برای صفت که گر
    دست در آه من زند، تا بستاره برشود
    هر سحری که آورد، باد نسیم زلف تو
    جان بکنار لب دود، دیده برهگذر شود
    ز آتش دل مرا جگر، خون شد و باز این عجب
    کزدم سرد هر نفس ، خون دلم جگر شود
    خاک درت ز کیمیا، هست عزیزتر که چون
    در رخ و چشم مالمش، جمله زر و گهر شود
    در سر زلف تو دلم، نیک بدست کرد جای
    بد نبود گرش همی ، کار چنین بسر شود
    نامده در دو چشم من، خاک در تو ازمژه
    اشک برخ فرو دود، زود بسجده درشود
    لابۀ ما چو بشنود، زلف تو دل چه جان کند
    کور دلا که بهر صید، از پی مارگر شود
    خون دلم همی رود، در سر دیده دم بدم
    عاقبتش همین بود، دل که پی نظر شود
    عشق چو رخ نمود خود، کم نبود بلاو غم
    کین همه عادت آن بود، کز پی یکدگر شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha