کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تاب جمال تو آفتاب ندارد
    با خم زلفت بنفشه تاب ندارد
    کرد دلم شب خوش خیالت از یراک
    دیده درین عهد چشم خواب ندارد
    غمزۀ خود را بآب چشم جلاده
    تیغ چه رونق دهد که آب ندارد؟
    گفتمش : از من لب تو بوسه که پذرفت
    یا بدهد، یا مرا عذاب ندارد
    گفت: اگر صبر می کنی بکن، ارنی
    رو که مرا این همه شتاب ندارد
    آنک ترا دور کرد از برم ای یار
    شرم ازین چشم اشک تاب ندارد؟
    بر من اگر سایه نفکنی رسدت، زانک
    ذرّه یی از حسنت آفتاب ندارد
    سوخته باد آنکه روی خوب تو بنهفت
    این سخنم روی در نقاب ندارد
    هر چه توانی بکن، عتاب مفرمای
    با تو دلم طاقت عتاب ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha