کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون پریشان می کند آن زلف عنبربیز را

    در جهان می افکند آشوب و رستاخیز را

    گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب

    ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را

    ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی

    من نهم گردن به طاعت زخم تیغ تیز را

    پیش از آن کز گریه جانم بر لب آید گو بکن

    گر دوایی می کند این اشک خون آمیز را

    چون به دستم نیست از پیوند او سررشته ای

    می کنم با زلف او پیوند دست آویز را

    یک کرشمه گو بکن با جان مشتاقان خود

    تا نبیند از دو چشم عاشقان خونریز را

    باد بگذشت و ز بوی دوست جانم تازه کرد

    خود که گرداند عنان آن باد عنبربیز را

    بر در شیرین چو فرهادش گدایی خوشتر است

    از سریر پادشاهی خسرو پرویز را

    تا ببینی شور مدهوشان فروخوان ای جلال!

    در سماع عاشقان این شعر شورانگیز را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha