به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای چشم و دهان تو به هم خواب و خیالی
روی تو و ابروی تو بدری و هلالی
آن زلف تو بر روی تو دیوی ست پریزاد
یا نی که به هم بر شده نوری و ظلالی
تا سوختگان ناله برآرند چو بلبل
یک ره بنما همچو گل از پرده جمالی
دی باد صبا حال سر زلف تو می گفت
بیچاره دل افتاد از آن حال به حالی
ای باد! بگو حال من خسته بر دوست
گر زان که ترا هست درین پرده مجالی
کان عاشق دلسوخته در هجر تو بگداخت
در وی بنمانده ست اثر جز که خیالی
تا خود چه بلا خواست ز بالای تو گویی
بر عالمیان رای خداوند تعالی
ای مه! بنما چهره که روزم به شب آمد
کآن روز که بی تو گذرد هست چو سالی
شد نیست به یکبار جلال از خود اگر بود
بر خاطرت از هستی او گرد ملالی
عمرش به زوال آید و هرگز نپذیرد
در خاطر او آتش عشق تو زوالی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.