کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن زمان که چو بخت از درم فراز آیی

    غمم ز دل ببری چون جمال بنمایی

    رهی که بر دل من غم گشود بربندی

    دری که بر رخ من بخت بسته بگشایی

    مرا تو بخت بلندی از آن ز من دوری

    مرا تو عمر عزیزی از آن نمی پایی

    نهاده ام تن خود را به خستگی همه عمر

    در این امید که روزی به پرسشم آیی

    بیا که یک نفس از عمر بیش باقی نیست

    اگر تو رنجه شوی عمر من بیفزایی

    ولی تو شاه جهانی و ما گدای درت

    کجا به حال گدا التفات فرمایی

    تو عشوه ای بدهی جان ز خلق بستانی

    کرشمه ای بکنی دل ز خلق بربایی

    به مجمعی که تو باشی به شمع حاجت نیست

    ز نور ز طلعت خویش انجمن بیارایی

    به جز شمایل دیوانگان ز ما مطلب

    خرد چه کار کند در دماغ سودایی؟

    مباد هیچ کسی چون جلال در عالم

    اسیر عشق و غریبی و درد تنهایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha