کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبحدم می گفت نالان بلبلی بر شاخساری:

    گل بخواهد رفت تا دیگر که بیند نوبهاری

    هر که را روزی صفایی رو نماید در زمانه

    روزگارش تیره گرداند به اندک روزگاری

    لاله هر سال از چمن یک بار روید وین عجب بین

    کز سرشک دیده ام هر دم بروید لاله زاری

    شمع بر بالین من تا روز هر شب زنده دارد

    بر من دل خسته می گرید زهی دلسوز یاری

    بر من آن کس را بسوزد دل که همچون شمع باشد

    شب نشینی تن گدازی زرد رویی اشکباری

    ناصحم گوید به یکبار اختیار از دست مگذار

    این نصیحت گو کسی را کن که دارد اختیاری

    شیوه طوطی هوس دان عاشقی از بلبل آموز

    کآن یکی با شهد الفت دارد این با نوک خاری

    در میان بحر محنت غرقم از شوق میانش

    با کنار افتادمی گر بودی امّید کناری

    سالها بر خاک کویش زندگانی صرف کردم

    عمر بگذشت و ازین در برنیامد هیچ کاری

    ای جلال! اندر پی هر سختیی آسانی است

    هر بهاری را خزانی هر خزانی را بهاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha