کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آهی که من خسته برآرم ز جگرگاه

    نُه پرده افلاک بسوزم به سحرگاه

    از عشق نترسیدم و بنیاد مرا بود

    افتد به خطر هر که نترسد ز خطرگاه

    بر صدر سلاطین چو به مسند بنشینند

    شرط است که درویش نرانند ز درگاه

    گر طرّه عنبرشکن از هم بگشایی

    پنهان کند اندام ترا تا به کمرگاه

    سروی که نیابند ترا جز به خرامش

    ماهی که نبینند ترا جز به گذرگاه

    بر چرخ تفاخر کنم آن دم که درآیی

    ماننده خورشید مرا از در خرگاه

    آن غمزه خون ریز که مست است و سیه دل

    او را ز چه رو روضه خلد است نظرگاه

    هم لطف خیالت که قدم رنجه نماید

    وآید بر بالین من خسته به هرگاه

    از چشم جلال ار بچکد خون، عجبی نیست

    ناچار رود خون چو بود ریش جگرگاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha