کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی کنی نظری بیدلان غمگین را

    همی ک شی به جفا عاشقان مسکین را

    صبا حکایت زلفت به هر که شهر بگفت

    دگر مجال مده مردم سخن چین را

    ای به طرف گلستان نشانده نرگس مست

    ز شاخ سنبل تر سایه کرده نسرین را

    بیا که بی تو جهانم به چشم تاریک است

    مگر به روی تو روشن کنم جهان بین را

    برفتی و ز فراق تو زندگی تلخ است

    بیا که بر تو فشانیم جان شیرین را

    مرا سری ست که بر آستانه ای دارم

    که سالها که ندیده است روی بالین را

    تو تیغ می زن و بگذار تا من حیران

    نظاره همی کنم آن ساعد نگارین را

    روا مدار که بر باد می رود جان ها

    به دست باد مده آن دو زلف مشکین را

    به کفر زلف تو دنیا ز دست داد جلال

    از آن سبب که به دنیا نمی دهد دین را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha