به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آشکارا کنم این درد که در جان دارم
عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم
من بیچاره کجا وصل تو یابم، لیکن
می دهم جان به تمنّای تو تا جان دارم
بعد ازین این سر شوریده و سامان هیهات
زین تمنّا که من بی سر و سامان دارم
روز محشر چه غم از آتش دوزخ باشد
دوزخ اینست که من در دل سوزان دارم
عاقلان را هوس نعمت جنّت باشد
من دیوانه سر صحبت جانان دارم
دوست خواهم چه غم از سرزنش دشمن و دوست
کعبه خواهم چه غم از خار مغیلان دارم
خواب بر دیده حرام است من مسکین را
که ز فکرت همه شب سر به گریبان دارم
خلق گویند که درمان دل ریش بکن
من خود این درد دل از مایه درمان دارم
چون جلال ار سخنم هست پریشان چه عجب
که مسلسل غم آن زلف پریشان دارم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.