به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای ز دوری رخت جامه صبرم شده چاک
شخص عقلم شده در چنگ هوای تو هلاک
در دو عالم اگرم هیچ نباشد سهل است
چون تو هستی اگرم هیچ دگر نیست چه باک
ماه دیگر ز خجالت نزند خرگه حسن
کز فروغ رخ تو خیمه زند بر افلاک
دست از دامن عشق تو ندارم هرگز
ور زند دست اجل دامن عمرم را چاک
طرب و عشق نیامد ز من این هر دو برفت
که مرا بود دلی خسته و جانی غمناک
بر محک غم عشقت همه دلها قلبند
زان که یک دل چو دل خویش نمی بینم پاک
آه کاندر دل شوریده چه حسرت ماند
گر برد آرزوی روی تو با خویش به خاک
چون ز خورشید رخت چشم خرد حیران ماند
کی تواند که کند دیده ز همّت ادراک
کرد از غیر تو خالی دل پردرد جلال
بر گذرگاه تو حاشا که بماند خاشاک
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.