کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پس از کشتن به خوابم دید نازم بدگمانی را
    به خود پیچد که هی هی دی غلط کردم فلانی را
    دلم بر رنج نابرداری فرهاد می سوزد
    خداوندا بیامرز آن شهید امتحانی را
    دریغ از حسرت دیدار ور نه جای آن دارد
    که بی رویت به دشمن داده باشم زندگانی را
    سرشتم را بیالودند تا سازند از لایش
    پر پروانه و منقار مرغ بوستانی را
    چو خود را ذره گویم رنجد از حرفم زهی طالع
    ز خود می داندم بی مهر نازم مهربانی را
    به پایش جان فشاندن شرمسارم کرد می دانم
    که داند ارزشی نبود متاع رایگانی را
    فدایت دیده و دل رسم آرایش مپرس از من
    خراب ذوق گلچینی چه داند باغبانی را
    چه خیزد گر هوس گنج امیدم در دل افشاند
    در این کشور روایی نیست نقد شادمانی را
    نشاط لذت آزار را نازم که در مستی
    هلاک فتنه دارد ذوق مرگ ناگهانی را
    مپرس از عیش نومیدی که دندان در دل افشردن
    اساس محکمی باشد بهشت جاودانی را
    سراسر غمزه هایت لاجوردی بود و من عمری
    به معشوقی پرستیدم بلای آسمانی را
    به جز سوزنده اخگر گل نگنجد در گریبانم
    بدآموز عتابم برنتابم مهربانی را
    دلم معبود زردشتست غالب فاش می گویم
    به خس یعنی قلم من داده ام آذرفشانی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha