کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کو فنا تا همه آلایش پندار برد
    از صور جلوه و از آینه زنگار برد
    شب ز خود رفتم و بر شعله گشودم آغوش
    کو بدآموز که پیغاره به دلدار برد
    گفته باشی که به هر حیله در آتش فگنش
    غیر می خواست مرا بی تو به گلزار برد
    باز چسبیده لب از جوش حلاوت با هم
    مرگ مشکل که ز ما لذت گفتار برد
    عشوه مرحمت چرخ مخر کاین عیار
    یوسف از چاه برآرد که به بازار برد
    شوق گستاخ و تو سرمست بدان رسوایی
    هان ادایی که دل و دست من از کار برد
    خونچکانست نسیم از اثر ناله من
    کیست کز سعی نظر پی به در یار برد
    تو نیایی به لب بام و به کوی تو مدام
    دیده ذوق نگه از روزن دیوار برد
    ناز را آینه ماییم بفرما تا شوق
    به تو از جانب ما مژده دیدار برد
    مژه ات سفت دل و رفت نگاه تو فرو
    کز ضمیرم گله سرزنش خار برد
    خاکی از رهگذر دوست به فرقم ریزید
    تا ز دل حسرت آرایش دستار برد
    می زند دم ز فنا غالب و تسکینش نیست
    بو که توفیق ز گفتار به کردار برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha