کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دگر فریب بهارم سر جنون ندهد
    گل ست و جامه آلی که بوی خون ندهد
    گسسته تار امیدم دگر به خلوت انس
    به زخمه گله سازم نوا برون ندهد
    ز قاتلی به عذابم که تیغ و خنجر را
    به حکم وسوسه زهراب بی شگون ندهد
    بدان پری ست نیازم که بهر تسخیرش
    ز مهر دل به زبان رخصت فسون ندهد
    جنون مگو ادبش نیست بلکه خودداری ست
    که تن به همدمی عقل ذوفنون ندهد
    کفیل هوش خودم وقت می به بزم حبیب
    به شرط آن که ز یک قلزمم فزون ندهد
    به بوی گنج گزیدم خرابه ور نه جنون
    به هرزه ذوق دلاویزی سکون ندهد
    شریک کار نیاورد تاب سختی کار
    جواب ناله ما غیر بیستون ندهد
    به من گرای و وفا جو که ساده برهمنم
    به سنگ هر که دهد دل به غمزه چون ندهد؟
    ترا به حربه چه حاجت نه آن بود غالب
    که جان به لذت آویزش درون ندهد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha