کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه عیش از وعده چون باور ز عنوانم نمی‌آید
    به نوعی گفت می‌آیم که می‌دانم نمی‌آید
    به ویرانی خشم لیکن جهان چون بی‌تو ویران است
    اگر باشم به چین یاد از بیابانم نمی‌آید
    گذشتم زان که بر زخم دل صدپاره خون گرید
    خود او را خنده بر چاک گریبانم نمی‌آید
    روش نگسسته و در سایه دیوار ننشسته
    به کویش رشک بر مهر درخشانم نمی‌آید
    دعای خیر شد در حق من نفرین به جان کردن
    ز نفرین بس که می‌رنجد به لب جانم نمی‌آید
    از آن بدخو ندانم چون دهد دلاله در پیدا
    نویدی کز نوازش‌های پنهانم نمی‌آید
    به راه کعبه زادم نیست، شادم کز سبکباری
    به رفتن پای بر خار مغیلانم نمی‌آید
    دلش خواهد که تنها سوی من روی آورد لیکن
    فریب همرهان دانم ز نادانم نمی‌آید
    دبیرم، شاعرم، رندم، ندیمم شیوه‌ها دارم
    گرفتم رحم بر فریاد و افغانم نمی‌آید
    شود بر هم ولی نز مهر، پندارد که در خوابم
    شبی کآواز نالیدن ز زندانم نمی‌آید
    ندارم باده غالب، گر سحرگاهش سر راهی
    ببینی مست دانی کز شبستانم نمی‌آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha