کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در بستن تمثال تو حیرت رقمستی
    بینش که به پرگار گشایی علمستی
    غم را به تنومندی سهراب گرفتم
    خود موج می از دشنه رستم چه کمستی؟
    بیداد بود یکسره هشتن به کمر بر
    زلفی که ز انبوهی دل خم به خمستی
    خرسندی دل پرده گشای اثری هست
    شادم که مرا این همه شادی به غمستی
    گفتن ز میان رفته و دانم که ندانی
    با من که به مرگم ز تو پرسش ستمستی
    این ابر که شوید رخ گلهای بهاری
    از دامن ما پرورش آموز نمستی
    در بادیه از ریزش خونابه مژگان
    رو داد مرا هر رگ خاری قلمستی
    زان سان که نظر خیره کند برق جهانسوز
    با حرف تمنای تو گفتن دژمستی
    در عهد تو هنگام تماشای گل از شرم
    نظاره و گل غرقه خوناب همستی
    زین نقش نوآیین که برانگیخته غالب
    کاغذ همه تن وقف سپاس قلمستی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha