کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوقم ز پند بر در فریاد می زند
    بر آتش من آب دم از باد می زند
    تا افگنی چه ولوله اندر نهاد ما
    کایینه از تو موج پریزاد می زند
    از جوی شیر و عشرت خسرو نشان نماند
    غیرت هنوز طعنه به فرهاد می زند
    هرگز مذاق درد اسیری نبوده است
    با ناله ای که مرغ قفس زاد می زند
    ممنون کاوش مژه و نیشتر نیم
    دل موج خون ز درد خداداد می زند
    خونی که دی به جیبم ازو خارخار بود
    امروز گل به دامن جلاد می زند
    اندر هوای شمع همانا ز بال و پر
    پروانه دشنه در جگر باد می زند
    زین بیش نیست قافله رنگ را درنگ
    گل یک قدح به سایه شمشاد می زند
    ذوقم به هر شراره که از داغ می جهد
    دل را نوای دیر بماناد می زند
    چون دید کز شکایت بیداد فارغم
    بر زخم سینه ام نمک داد می زند
    تا دستبرد آتش سوزان دهد به باد
    سنگ از شرار خنده به پولاد می زند
    غالب سرشک چشم تو عالم فرو گرفت
    موجی ست دجله را که به بغداد می زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha