کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرسنه به که برآید ز فاقه جانش و لرزد
    از آن که دررسد از راه میهمانش و لرزد
    نفس به گرد دل از مهر می تپد به فراقت
    چو طایری که بسوزانی آشیانش و لرزد
    منم به وصل به گنجینه راه یافته دزدی
    که در ضمیر بود بیم پاسبانش و لرزد
    دگر به کام خود ای دل چه بهره برد توانی
    ز ساده ای که زنی بوسه بر دهانش و لرزد
    نترسد ار ز گسستن خدا نخواسته باشد
    چرا رسد سر آن طره بر میانش و لرزد؟
    ز شور ناله دل دارد اضطراب روانم
    چو رایضی که ز کف در رود عنانش و لرزد
    ز جنبش مژه مانی دم نگاه به مستی
    که بی اراده جهد تیر از کمانش و لرزد
    ز شیخ وجد به ذوق نشاط نغمه نیابی
    مگر به دل گذرد مرگ ناگهانش و لرزد
    فغان ز خجلت صراف کم عیار که ناگه
    برآورند زر قلب از دکانش و لرزد
    گر از فشاندن جان شور نیست در سر غالب
    چرا به سجده نهد سر بر آستانش و لرزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha