کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش ست
    بعد از این گویند آتش را که گویا آتش ست
    انتظار جوله ساقی کبابم می کند
    می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش ست
    گریه ات در عشق از تأثیر دود آه ماست
    اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش ست
    ای که می گویی تجلی گاه نازش دور نیست
    صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش ست
    بی تکلف، در بلا بودن به از بیم بلاست
    قعر دریا سلسبیل و روی دریا آتش ست
    پرده از رخ برگرفت و بی محابا سوختیم
    باده با دست آتش او را و ما را آتش ست
    هم بدین نسبت ز شوخی در دلت جا کرده ایم
    فاش گوییم از تو سنگست آنچه از ما آتش ست
    گریه ای دارم که تا تحت الثری آبست و بس
    ناله ای دارم که تا اوج ثریا آتش ست
    پاک خور امروز و زنهار از پی فردا منه
    در شریعت باده امروز آب و فردا آتش ست
    راز بدخویان نهفتن برنتابد بیش از این
    پرده دار سوز و ساز ماست هر جا آتش ست
    گشته ام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت
    «روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش ست »

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha