کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به خود رسیدنش از ناز بس که دشوارست
    چو ما به دام تمنای خود گرفتارست
    تمام زحمتم، از هستیم چه می پرسی؟
    ز جسم لاغر خویشم به پیرهن خارست
    صلای قتل ده و جانفشانی ما بین
    برای کشتن عشاق وعده بسیارست
    ستم کش سر ناموس جوی خویشتنم
    که تا ز جیب برآمد به بند دستارست
    به شب حکایت قتلم ز غیر می شنود
    هنوز فتنه به ذوق فسانه بیدارست
    به قامت من از آوارگی ست پیرهنی
    که خار رهگذرش پود و جاده اش تارست
    بیا که فصل بهارست و گل به صحن چمن
    گشاده روی تر از شاهدان بازارست
    غمم شنیدن و لختی به خود فرو رفتن
    خوشا فریب ترحم چه ساده پر کارست
    فناست هستی من در تصور کمرش
    چو نغمه ای که هنوزش وجود در تارست
    ز آفرینش عالم غرض جز آدم نیست
    به گرد نقطه ما دور هفت پرگارست
    نگاه خیره شد از پرتو رخش غالب
    تو گویی آینه ما سراب دیدارست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha