کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس ‌که بر جانم ز مژگانت خدنگ افتاده است

    وسعتی خواهم که بر دل کار تنگ افتاده است

    تا تو با این آب و رنگ آهنگ گلشن کرده‌ای

    گل ز شرم عارضت از آب و رنگ افتاده است

    عطر سنبل بلبلان را گرم افغان کرده است

    تار زلفت تا گلستان را به چنگ افتاده است

    یک دل مجروح با چندین غم او چون کند

    میهمان بسیار و ما را خانه تنگ افتاده است

    کی توان زین بحر کام از هر صدف حاصل نمود

    گوهر مقصود در کام نهنگ افتاده است

    چون دل پرخونم از آسیب گردون نشکند

    من که دائم شیشه‌ام در راه سنگ افتاده است

    از غبار کینه پیدا نیست در دل عکس دوست

    حیف کاین آیینه بی‌حاصل به زنگ افتاده است

    تا قیامت زنده در گور است مانند نگین

    هر که در دنیا به قید نام و ننگ افتاده است

    کرد تا عزم رخش قصاب اثر از دل نشد

    می‌توان دانست در قید فرنگ افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha