به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آرام نگاهت ز دل سنگ گرفته است
لعل تو خراج از می گلرنگ گرفته است
خون بسکه به یاد رخش از دیده فشاندیم
از گریه ما لاله به خون رنگ گرفته است
در سینهام ای گل ننماید به جز از داغ
نقشی است که در کوی تو از سنگ گرفته است
از رشک هلاکم که چرا از ره شوخی
آیینه به بر عکس تو را سنگ گرفته است
ننمود به دل عکس تو چونانکه تو هستی
پیداست که آیینه ما زنگ گرفته است
قانون دلم خوی ز بس کرده به افغان
تا چنگ زنی بر دلم آهنگ گرفته است
قصاب شدن آن وقت که بر سینه زنم چاک
بسیار دلم زین قفس تنگ گرفته است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.