به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
میکند بیگنهام هر نفس آن یار قصاص
شکر لله که دلم دید ز دیدار قصاص
خسته را نیست توانایی آزار کسی
میکند چشم توام تا شده بیمار قصاص
خوار اگر جور و جفا نیست، عجب حیرانم
که چرا میکندم آن گل بیخار قصاص
راسترو باش که از روز بد ایمن باشی
کجرویها است که میبیند از آن مار قصاص
دل پرکینه ز سوهان بدیها است برنج
نیست دور ار کشد آیینه ز زنگار قصاص
ایمن از سنگ حوادث بود افتاده به راه
میکشد، ماند هر آن میوه که در بار قصاص
شکوه از گردش ایام چه داری قصاب
میکشد در همه جا طالب دیدار قصاص
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.