به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای ز رخسار تو شب سوختن آموخته شمع
به تماشای تو چون شعله برافروخته شمع
زده بر گوشه دستار چو گل شب همه شب
جلوهای کز قد رعنای تو آموخته شمع
بهر عکس تو ز همچشمی آیینه به بزم
به قد خویشتن از موم قبا دوخته شمع
خویشتن را زده بر آتش و افتاده ز پا
پیش روی تو چو پروانه پرسوخته شمع
جان چه باشد که در این بزم نثارت نکند
هستی خود به تمنای تو افروخته شمع
چون به شاگردیم اقرار نیارد قصای
که در این بزم ز من سوختن آموخته شمع
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.