کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت دلبر بر من از حسرت نگر گفتم به‌چشم

    غیر من بر دیگری منگر دگر گفتم به‌چشم

    گفت اگر داری سر وصلم در این محنت‌سرا

    بایدت کرد از جهان قطع نظر گفتم به‌چشم

    گفت دور از ماه رخسارم نباید بازداشت

    چون کواکب دیده هر شب تا سحر گفتم به‌چشم

    گفت اگر داری هوای گرد سر گردیدنم

    تا بگویم آمدن باید به سر گفتم به‌چشم

    گفت دور عارضم در تیرگی چون مردمک

    بایدت بنشست هر شب تا سحر گفتم به‌چشم

    گفت اندر بزم من گریان و سوزان همچو شمع

    غوطه باید خورد در خون جگر گفتم به‌چشم

    گفت اگر خواهی که باشی در شهادت سرخ‌روی

    خون به جای اشگ بار از چشم تر گفتم به‌چشم

    گفت اگر قصاب می‌خواهی گلی گیری از آب

    بایدت تر ساخت خاک رهگذر گفتم به‌چشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha