کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز و شب در بزم دوران بی‌قرارم همچو دف

    بس‌که سیلی‌خوار دست روزگارم همچو دف

    چون که می‌سازد به گرم و سرد طبعم روزگار

    زآب و آتش می‌رسد گاهی مدارم همچو دف

    کی از این بی‌خانمانی منت از دونان کشم

    من که از پهلوی خود باشد حصارم همچو دف

    زینتی جز پوست بر بالای من زیبنده نیست

    با غم دیبای اطلس نیست کارم همچو دف

    گشته‌ام پنهان به زیر خرقه عریان تنی

    کی دگر از دهر چشم فتنه دارم همچو دف

    در بساط نغمه‌سنجان حلقه‌ها دارم به گوش

    پای تا سر در محبت داغ‌دارم همچو دف

    تا زچشم بد به هنگام حجاب ایمن بود

    پیش روی یار دائم بی‌قرارم همچو دف

    تا صدای یار نگذارد ز مجلس پا برون

    بهر حفظ ناله‌اش پرگاروارم همچو دف

    می‌برندم گرچه قصاب این زمان بر روی دست

    پیش جانان غیر افغان نیست کارم همچو دف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha