قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۱: روز و شب در بزم دوران بیقرارم همچو دف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز و شب در بزم دوران بی قرارم همچو دف بس که سیلی خوار دست روزگارم همچو دف چون که می سازد به گرم و سرد طبعم روزگار زآب و آتش می رسد گاهی مدارم همچو دف کی از این بی خانمانی منت از دونان کشم من که از پهلوی خود باشد حصارم همچو دف زینتی جز پوست بر بالای من زیبنده نیست با غم دیبای اطلس نیست کارم همچو دف گشته ام پنهان به زیر خرقه عریان تنی کی دگر از دهر چشم فتنه دارم همچو دف در بساط نغمه سنجان حلقه ها دارم به گوش پای تا سر در محبت داغ دارم همچو دف تا زچشم بد به هنگام حجاب ایمن بود پیش روی یار دائم بی قرارم همچو دف تا صدای یار نگذارد ز مجلس پا برون بهر حفظ ناله اش پرگاروارم همچو دف می برندم گرچه قصاب این زمان بر روی دست پیش جانان غیر افغان نیست کارم همچو دف قصاب کاشانی