به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در حدیث لعلش آتش از زبان میچکد
چون برم نام لبش شهد از لبانم میچکد
اینقدر من آرزو دارم که گر بفشاریم
اشگ حسرت همچو مغز از استخوانم میچکد
حاصل کشت مرادم غیر داغ از ژاله نیست
بس به جای آب خون از آسمانم میچکد
از نگاه چشم مست کیست کامشب تا به صبح
زهر چون شبنم به روی گلستانم میچکد
از کمان غمزه ترکی در این گلشنسرا
غنچه چون پیکان ز چشم باغبانم میچکد
بستهام دل بر پریرویی کز اینجا تا به مصر
بوی یوسف از غبار کاروانم میچکد
در رهش قصاب من آن گوسفند لاغرم
کاب چشم گرگ از چوب شبانم میچکد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.