به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عجب مدار گرم دل ز دیدگان بچکد
ز شوق تیغ تو خون گردد آن زمان بچکد
چو وصف نازکی عارضت کنم دائم
به لب نیامده حرف از سر زبان بچکد
حدیث لعل لبت گر کنم عجب نبود
که از حلاوت آن شهدم از بیان بچکد
ز بس شکسته به دل ناوک تو، نزدیک است
به جای اشک ز چشمم سر سنان بچکد
اگر نگاه تو را با حساب بفشارند
ز نوک هر مژهات صد هزار جان بچکد
به دیدهام چو نهی پای آنقدر بفشار
که اشگم از مژه با ریزهاستخوان بچکد
ز سوز آه تو قصاب وقت آن شده است
که خون ز ابر در این زیر آسمان بچکد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.