کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا دست شانه در شکن زلف یار بود

    روزم ز رشگ تیره چو شب‌های تار بود

    گردیده سرخ هر مژه ما ز خون دل

    پیوسته دست و دیده ما در نگار بود

    وحشت تمام رفت ز یاد غزال‌ها

    هرگاه در سر تو هوای شکار بود

    آرام رسم کشته شمشیر ناز نیست

    گر تن قرار یافته جان بی‌قرار بود

    لب‌تشنه‌ای به وادی هجران نمانده بود

    از بس که تیر غمزه او آب‌دار بود

    شد دیده‌ام به دور خطش اشک‌ریزتر

    زآب و هوای عشق خزان در بهار بود

    دل کرد آنچه کرد که داغش نصیب باد

    خونی که ریخت دیده نه از انتظار بود

    خنجر به هم کشیده دو چشمم ز دیدنت

    خوش فتنه‌ای ز حسن تو در روزگار بود

    قصاب گفته است به جای شکر کلام

    قنادی محله او ذوالفقار بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha