دبیر جهاندیده را پیش خواند
ز بس بند و پیوند و نیکو سخن
چوگشت از نوشتن نویسنده سیر
سخن گوی و روشن دل و یادگیر
خردمند و گویا و گرد و دبیر
که ای شاه بینا دل و راه جوی
مرا هم سلیحست و هم زر به گنج
نیاورد باید کسی را به رنج
بدان تا تواز روم با کام خویش
به ایران گذشتی به آرام خویش
مباش اندرین بوم تیره روان
که گاهی پناهست و گاهی گزند
گهی با زیانیم و گه سودمند
کنون تا سلیح و سپاه و درم