کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید


    چو پیروز شد سوی ایران کشید

    بر شهریار دلیران کشید

    به روز چهارم به آموی شد

    ندیدی زنی کو جهانجوی شد

    به آموی یک چند بنشست و بود

    به دلش اندرون داوریها فزود

    یکی نامه سوی برادر بدرد

    نوشت و زهر کارش آگاه کرد

    نخستین سخن گفت بهرام گرد

    به تیمار و درد برادر بمرد

    تو را و مرا مزد بسیار باد

    روان وی از ما بی‌آزار باد

    دگر گفت با شهریار بلند

    بگوی آنچ از من شنیدی ز پند

    پس ما بیامد سپاهی گران

    همه نامداران جنگاوران

    برآن گونه برگاشتمشان ز رزم

    که نه رزم بینند زان پس نه بزم

    بسی نامور مهتران با منند

    نبادی که آید بریشان گزند

    نشستم به آموی تا پاسخم

    بیارد مگر اختر فرخم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha