برناقه بند محمل ای ساربان خدا را
امشب به وادی دل و اصل نما تو ما را
این راه پر خطر را باید به سر دویدن
کی ناقه بود و محمل درویش بینوا را
قامت بتا برافراز تا عرشیان بگویند
قد قامت القیامه یا ایها السکا را
در علم کوش و حکمت دریاب این دو نعمت
کاین دولت و کرامت قارون کند گدایا را
آثار نیکنامی در طی این دو لفظند
با، راستان درستی با کجروان مدارا
ما را، به غیر نسبت نتوان براستی داد
با مشتری نشاید کردن قرین سها را
در سیر کعبه رفتیم شستیم رخ ز زمزم
گشتیم با، می و جام هم مروه هم صفا را
اعجاز خامه ام بین اسرار نامه بنگر
هر دو عیان نماید و اللیل و الضحا را
آداب آدمیت فضل است و بذل و رحمت
با نغمه دف و چنگ «حاجب » زد این صلا را