کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چند بباید زدن از داد، داد
    دادرس آمد که دهد داد، داد
    دکمه علمی که طبیعت گشود
    بر همه شاگرد و تو شد اوستاد
    کس نشناسد دل آزاده را
    تا نبود با دل آزاد و راد
    عشق تو شد باعث رسوائیم
    زانکه مرا طشت ز بام اوفتاد
    تا که شد آئینه تو آفتاب
    بر، مه و انجم همه منت نهاد
    هفت ابت شبه و همالی ندید
    چار، امت مثل و نظیری نزاد
    تا بسر خاک نهادی قدیم
    گفت فلک بر بزمین خیر باد
    نیست سری کز تو نشد سر فراز
    نیست دلی کز تو نشد پاک شاد
    فخر فقیران به تو و فقر تست
    فقر کیان بود گر، از کیقباد
    مهره در این نرد ز ششدر بجست
    بس به غلط داد حریفم گشاد
    ملک سلیمان ز چه بر باد رفت
    باد برد هرچه بیاورد باد
    صلح بنائیست که معمار چرخ
    ریخت ورا رنگ و بنائی نهاد
    گشت چو نظم تو منظم جهان
    رفت ز قانون تو قانون ز، یاد
    پور، به «حاجب » به جم و کی رسد
    زاده در، یافت گهر در کناد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha