کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دادن جان گرچه بر ابناء عالم شاق بود
    لیک عاشق این هنر را، از ازل مشتاق بود
    طاق ابروی تو را نازم که افتاده است طاق
    به به از طاقی که جفتش در حقیقت طاق بود
    نوش وصل و نیش هجرانت به میزان درست
    جان گزا، چون زهر و روح افزای چون تریاق بود
    آنکه بیرون ز، انفس و آفاق جویا بودمش
    چون بگردیدم عیان در انفس و آفاق بود
    مصحف ما را چنان شیرازه زد صحاف عقل
    کاسمانی نامه ها پیشش همه اوراق بود
    حادث مطلق وجودم محترم را بازگو
    تا که بد ذات قدم درگردش این نه طاق بود
    آنکه سرو کاشمر را تیشه زد بر ریشه گفت
    این حسود قامت آن سرو سیمین ساق بود
    با کفت تشبیه می کردم به همت بحر و کان
    بحر اگر رزاق بود و کان اگر خلاق بود
    در بساط قرب جانان با تو هر عهدی که بست
    خود تو بشکستی درست او بر سر میثاق بود
    از حجاز آن ترک شهر آشوب چون شد در عراق
    یافت هر، شور و نوا، در پرده عشاق بود
    حرف حق زد، دوش «حاجب » صوفئی از خانقاه
    پاسخش تا صبحدم با زهره و مطراق بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha