جور اغیار و غم فرقت یار آخر شد
عهد ناکامی عشاق فکار آخر شد
خم بجوش آمد و برخواست ز میخانه خروش
ابشرو، باده کشان دور خمار آخر شد
ساقیا صبحک الله بده جام صبوح
تا بدانند حریفان شب تار آخر شد
تو بمان تازه بهارا که جهان زنده شود
چه غم ار فصل خزان رفت و بهار آخر شد
داشت هر سحر و فسونی فلک شعبده باز
همه از معجز لعل لب یار آخر شد
بلبلان مژده که بشکفت گل تازه به باغ
عهد گلچین بسرآمد غم خار آخر شد
«حاجبا در دل مردان خدا منزل تست
چون دلت آینه روی نگار آخر شد