ای قبله مه رویان برقع به عذار افکن
بر آئینه خورشید عکس شب تارافکن
خوب است بپوشی رو، از چشم بداندیشان
برقرص قمر گردی از مشک تتار افکن
نی نی که همه نوری تابنده بهر جوری
از پرده درآ، جانا برقع به کنار افکن
بشگفت گل رویت مستانه به گلشن آی
منت به گلستان نه رونق به بهار افکن
دشمن به کمین ما چون هند جگرخوار است
لختی ز جگر ایدل پیش سگ هار افکن
ای مقصد درویشان بگذر ز بداندیشان
خورشید صفت پرتو بر هر خس و خارافکن
«حاجب » ز سبو در جام هان باده وحدت ریز
وانگه نظری از لطف بر باده گسار افکن