هست مرد را، ترک می بعید
ویژه روز وصل خاصه صبح عید
اهل جنگ را حکم صلح داد
خالق حمید قادر مجید
نقد صلح را، داد حق رواج
حبذا، از این سکه جدید
وجه کردگار گشت آشکار
گر، به غیب بود مدتی مدید
اهل صلح را، حق دم ممات
بر کفن نوشت مؤمن شهید
گشت بی فروغ آن چنان دروغ
کز جلو گریخت مرشد از مرید
تا سلاح حرب، کس نکرد چرب
رنگ و مشک را، هر چه بد جدید
اهل صلح را، «حاجبا» بگو
عمر کم طویل، عز کم مزید