کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست
    بر سر دار شدن مرد خدا را کار است
    یار اگر می طلبی از غم اغیار منال
    همه یار است به چشم تو اگر اغیار است
    مستی باده ندارد اثر هشیاری
    ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است
    ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند
    تو، به گفتاری و درویش پی کردار است
    نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما
    ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است
    آه ما را علم و ناله علمدار، بود
    درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است
    ای که جان و تن ما را تو خریدار استی
    دکه ماست که اکنون بسر بازار است
    ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما
    خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است
    لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست
    دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است
    خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی
    صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است
    «حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک
    محتسب را همه دانند که در بازار است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha