حاجب شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷: هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست بر سر دار شدن مرد خدا را کار است یار اگر می طلبی از غم اغیار منال همه یار است به چشم تو اگر اغیار است مستی باده ندارد اثر هشیاری ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند تو، به گفتاری و درویش پی کردار است نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است آه ما را علم و ناله علمدار، بود درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است ای که جان و تن ما را تو خریدار استی دکه ماست که اکنون بسر بازار است ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است «حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک محتسب را همه دانند که در بازار است حاجب شیرازی