ساقی رسان بر، ابروی مردان سلام ما
وانگه به نور باده برافروز جام ما
مستی ما ز نشئه شرب مدام نیست
ای ناچشیده لذت شرب مدام ما
تا هست نجم ثابت و سیار را مدار
ثبت است نجم ثابت مطلق دوام ما
چون گوهر شرف که بود، درجش اعتبار
ضبط است بر خزائن دلها کلام ما
ای شور چشم تلخ گوی ترش رو حسودوار
شیرین بود، به رغم تو بی طعم کام ما
نوبت زن زمانه زند بر زر سپهر
در هفت گاه نوبت دولت به نام ما
ز اسرار جام جم کسی آگه نشد درست
تا جام می چو جم نکشیدی ز جام ما
ما ملک عافیت به دو ساغر گرفته ایم
خورسند گشته پیر مغان از مقام ما
آید ز نظم دلکش «حاجب » ندای صلح
خیل ملایکند سپاه و نظام ما