کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز روی، تا مه من زلف پر زتاب گرفت
    هزار نکته روشن بر آفتاب گرفت
    غراب شب بر زلف وی آشیان دارد
    که صبح ناز سپید آن سیه غراب گرفت
    شراب بیغش ساقی فزود مستی من
    بدان مثال که هستی من شراب گرفت
    خوی از جبین به زمین ریخت یار گلرخ من
    همه بساط زمین در گل و گلاب گرفت
    جهان چو، سینه سینا شد از تجلی نور
    مگر، ز رخ مه من نیمه شب نقاب گرفت
    الست ربکم اول سئوال جانان بود
    ز مهر و ماه بلی ربنا جواب گرفت
    خراب مردم چشم مراست خانه ز آب
    دو چشمه را نتوان بست و راه آب گرفت
    بیا، به کوی خرابات از طریق ادب
    که عقل کل به ادب جا در آن جناب گرفت
    تو راست بر سر چشم جهان مکان «حاجب »
    که یار پیش تو ناگه ز رخ حجاب گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha