عطسه مشکبار زد صبح جهان چو رفت شب
لخلخه سای شد صبا باده مشکبو طلب
باده جام جم بکش تا خط جور دمبدم
زانکه تو، هم به جای جم منتجبی و منتخب
باغ بهشت شد عدن دشت بصورت ارم
سرو چمان هر چمن شد به لوازم طرب
نیست نمونه جهل را غیر جسارت و جدل
چیست نشانه علم را به ز کرامت و ادب
پیرمغان به رایگان می دهد و نمی خرد
فر و شهامت و حسب فخر و شرافت و نسب
دختر تاک تا مرا، یافت به کس نباخت دل
دختر بکر چون بود در بر شوهر عزب
گشت زمان صلح کل دوره جنگجو گذشت
توپ و تفنگ بعد از این بی جهت است و بی سبب
پای شرف نهد تو را علم به فرق فرقدان
گر، ادبت بود نسب ور کرمت بود حسب
«حاجب » پارسی تو را نیست حریف و مدعی
پشک به مشک کی رسد عود نمیشود حطب