به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فصیحی هروی

فصیحی هرویغزلیاتشمارهٔ ۲۱: خاکستر این سوخته را باز توان سوخت

720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خاکستر این سوخته را باز توان سوخت
صد مرتبه زیباتر از آغاز توان سوخت
نامرد حریفی‌ست شکیب ارنه درین بزم
از شوق نیازی جگر ناز توان سوخت
آنجا که خوشی لب شیون بگشاید
صد گوش به یک شعله آواز توان سوخت
باغ دلم و تشنه‌لب سوختن خویش
برگ گلم از شبنم اعجاز توان سوخت
خاکستر پروانه پرد سوی تو ای شمع
کی در پر مشتاق تو پرواز توان سوخت
رازی‌ست به هر موی فصیحی غم ما را
زآب مژه قفل در این راز توان سوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰: عندلیب عشق را جز ناله‌های زار نیست 2شمارهٔ ۲۱: خاکستر این سوخته را باز توان سوخت 3شمارهٔ ۲۲: امشب از شعله آهم جگر غم می‌سوخت 4شمارهٔ ۲۳: ستم ز نرگس مستت ستمگری آموخت 5شمارهٔ ۲۴: ساقی که می‌ خود همه در جام شمار ری ...6شمارهٔ ۲۵: شناخت ذوق بهار آنکه گل به دامان ری ...7شمارهٔ ۲۶: چه آبروی که آن رانه عشق روی تو ریخ ...8شمارهٔ ۲۷: هجر تو جزو اول دیوان محنتست 9شمارهٔ ۲۸: بر گوش دلم زمزمه توبه حرام است 10شمارهٔ ۲۹: چون عدم از بر عالم برخاست 11شمارهٔ ۳۰: کی ز ماتمخانه ما دود افغان برنخاست 12شمارهٔ ۳۱: کارم چو زلف یار پریشان و در هم است 13شمارهٔ ۳۲: ناله رازی‌ست که در سینه نهفتن ستم ...14شمارهٔ ۳۳: هزار گل ز جگر در کنار خنده ماست 15شمارهٔ ۳۴: باز جانم دوزخ آشام از غم غمخوار تس ...16شمارهٔ ۳۵: امشب از دولت دیدار تو عید نظرست 17شمارهٔ ۳۶: ما و من برلب مرغان چمن بسیارست 18شمارهٔ ۳۷: عالم ز ما تهی و ز افغان ما پرست 19شمارهٔ ۳۸: ما غریبان را ز ناکامی کنار جان پرس ...20شمارهٔ ۳۹: بی روی او نظاره ز چشمم برون نشست 21شمارهٔ ۴۰: وفای عهد ز خوبان عهد ما غلط‌ست 22شمارهٔ ۴۱: در مذهب ما هر چه بجز دوست حرامست 23شمارهٔ ۴۲: بی بصر دیده ارباب هوس حیرانست 24شمارهٔ ۴۳: برون شدن ز دلم درد را چه امکانست 25شمارهٔ ۴۴: چون غنچه دلم شیفته و دل نگرانست 26شمارهٔ ۴۵: شه محبتم و ملک غم بلاد منست 27شمارهٔ ۴۶: من آن صیدم که صیادم جنونست 28شمارهٔ ۴۷: گستاخی نظاره ما جرم جنونست 29شمارهٔ ۴۸: نهفته در دم شمشیر نوبهاری هست 30شمارهٔ ۴۹: آن سرو خرامان که گذشت از چمن کیست 31شمارهٔ ۵۰: در می‌زنم چه شد که گشایش پدید نیست 32شمارهٔ ۵۱: آتش به از گلی‌ست کش آسیب خار نیست 33شمارهٔ ۵۲: آن نسیمم که سر و برگ خس و خارم نیس ...34شمارهٔ ۵۳: نافه چو طره غالیه بار تو نیست 35شمارهٔ ۵۴: نخل طلبم هیچ مرا برگ و بری نیست 36شمارهٔ ۵۵: بی سبب زلفش اضطراب نداشت 37شمارهٔ ۵۶: تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت 38شمارهٔ ۵۷: دی قاصد یار آمد و مژگان‌تری داشت 39شمارهٔ ۵۸: نوبهاران از در این باغ و بستان باز ...40شمارهٔ ۵۹: از دل هزار لخت به چشم نثار رفت 41شمارهٔ ۶۰: از فیض گریه‌ام مژه نشو و نما گرفت 42شمارهٔ ۶۱: شب بی‌خبرم حرف فراقت به زبان رفت 43شمارهٔ ۶۲: دوش غم بر گریه‌های زخم ما خندید و ...44شمارهٔ ۶۳: از عافیت طراوات گلزار کس مباد 45شمارهٔ ۶۴: شب نخل تجلی به گلستان تو بر داد 46شمارهٔ ۶۵: هر قطره خون گرم که از دل در اوفتد 47شمارهٔ ۶۶: غم عشقت به عالم در نگنجد 48شمارهٔ ۶۷: چنان که باغ در آغوش گل نمی‌گنجد 49شمارهٔ ۶۸: مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گر ...50شمارهٔ ۶۹: سر آشفته بختم تا به کی بر خویشتن خ ...51شمارهٔ ۷۰: از روز سیاهم شب هجران گله دارد 52شمارهٔ ۷۱: غمش به تازه ندانم چه مدعا دارد 53شمارهٔ ۷۲: بر خرمنم طلیعه برقی گذار کرد 54شمارهٔ ۷۳: رفت صد عید و نسیمی یاد باغ ما نکرد 55شمارهٔ ۷۴: حسن پیرایه دکان هوس نتوان کرد 56شمارهٔ ۷۵: دیده هرگز خویشتن را صید شهبازی نکر ...57شمارهٔ ۷۶: سالها دیده ما را مژه دربانی کرد 58شمارهٔ ۷۷: عشق هر ساعت شبیخون بر دل ریش آورد 59شمارهٔ ۷۸: دیده امشب ره نظاره به پایان آورد 60شمارهٔ ۷۹: خطت هر دم جهانی از تجلی رایگان گیر ...61شمارهٔ ۸۰: گرت خراب کند عشق تا ز سر سازد 62شمارهٔ ۸۱: نشئه‌ی شوق کی از ساغر عشرت خیزد 63شمارهٔ ۸۲: ز خواب آن چشم شهلا برنخیزد 64شمارهٔ ۸۳: فلک خونم به تیغ آن بت بی‌باک می‌ری ...65شمارهٔ ۸۴: خوش آن بهشت کش از شعله نو گلی باشد 66شمارهٔ ۸۵: چه دانستم که رازم مو به مو اظهار خ ...67شمارهٔ ۸۶: گر نقاب از رخ بگیری آفتابم می‌کشد 68شمارهٔ ۸۷: تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران ش ...69شمارهٔ ۸۸: هر شبم داغی چنان در گلخن تن بشکفد 70شمارهٔ ۸۹: خون شکایتم ز لب زخم چون چکد 71شمارهٔ ۹۰: جان بی‌رخ تو درد دل غمزده داند 72شمارهٔ ۹۱: رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند 73شمارهٔ ۹۲: در فراق شعله خاکستر نشینم کرده‌اند 74شمارهٔ ۹۳: چشم ترا ز مستی ناز آفریده‌اند 75شمارهٔ ۹۴: ماییم جدا از تو به غم ساخته‌ای چند 76شمارهٔ ۹۵: خنده ساقی دگر در ساغر آتش می‌زند 77شمارهٔ ۹۶: تلخکامان مزه شهد هوس نشناسند 78شمارهٔ ۹۷: شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند 79شمارهٔ ۹۸: یک ناوک ارنه در دل صد پاره بشکند 80شمارهٔ ۹۹: چون امتان کبر حدیث نسب کنند 81شمارهٔ ۱۰۰: نوبهار آمد که مرغان بال و پر گلگو ...82شمارهٔ ۱۰۱: اگر ز حسن تو یک ذره آشکاره کنند 83شمارهٔ ۱۰۲: در دیده نگه چون ز تو در خون بنشین ...84شمارهٔ ۱۰۳: دل در آن زلف پریشان رسد و بنشیند 85شمارهٔ ۱۰۴: بیزارم از آن سینه که از جوش نشیند 86شمارهٔ ۱۰۵: چون صبا جلوه آن زلف گره گیر دهد 87شمارهٔ ۱۰۶: عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان ده ...88شمارهٔ ۱۰۷: یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بو ...89شمارهٔ ۱۰۸: شب که جانم خسته از بیم وداع یار ب ...90شمارهٔ ۱۰۹: شب همه شب با صبوری ناله‌ام در جنگ ...91شمارهٔ ۱۱۰: دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال ...92شمارهٔ ۱۱۱: تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نب ...93شمارهٔ ۱۱۲: تا گلستان بود کی پرخار بیدادم نبو ...94شمارهٔ ۱۱۳: خوش آن که جوش دیده بیهوده بین نبو ...95شمارهٔ ۱۱۴: تا سر مژگان تماشا دیده بر هم چیده ...96شمارهٔ ۱۱۵: دل را دگر در کین ما بر لب چه نفری ...97شمارهٔ ۱۱۶: کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم ...98شمارهٔ ۱۱۷: به باده صوفی ما صاف از ریا نشود 99شمارهٔ ۱۱۸: رمزی‌ست خط دوست که چون بخت سر‌آید 100شمارهٔ ۱۱۹: بهشتی روی من چون پرده از رخسار بگ ...101شمارهٔ ۱۲۰: مراد ما ز مادر بر سر خشت عدم آید 102شمارهٔ ۱۲۱: دل از ولایت غم بار بسته می‌‌آید 103شمارهٔ ۱۲۲: دیدی که چو بخت یار برگردید 104شمارهٔ ۱۲۳: دیده امشب همه شب خواب پریشان می‌د ...105شمارهٔ ۱۲۴: کسی در این چمن اسرار رنگ و بو فهم ...106شمارهٔ ۱۲۵: باز دل آوازه زلف پریشانی شنید 107شمارهٔ ۱۲۶: ای دل نشاط صرف کن و غم نگاه دار 108شمارهٔ ۱۲۷: تا نفس داری سراغ کوی آن مه‌پاره گ ...109شمارهٔ ۱۲۸: گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر 110شمارهٔ ۱۲۹: گرت بود جگری سوختن ز داغ آموز 111شمارهٔ ۱۳۰: چون عشق آشنای تو شد از خرد گریز 112شمارهٔ ۱۳۱: هرگز مباش آتش سوزان سپند باش 113شمارهٔ ۱۳۲: تا توانی در ترازوی هوس بی سنگ باش 114شمارهٔ ۱۳۳: من که افسرده‌ترم از نفس مرغ خموش 115شمارهٔ ۱۳۴: چون اشک خرقه طلب از خون ناب پوش 116شمارهٔ ۱۳۵: تاب خورشید رخت از تب فزونتر بود د ...117شمارهٔ ۱۳۶: متاع اشک گر آتش بود برو بفروش 118شمارهٔ ۱۳۷: ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش 119شمارهٔ ۱۳۸: از پی رفع خمار دل غم‌پرور خویش 120شمارهٔ ۱۳۹: از خون کشتگان شکفد لاله‌زار عشق 121شمارهٔ ۱۴۰: می‌آید از سیر جگر آهم گلستان در ب ...122شمارهٔ ۱۴۱: گرد افغانم ز دامان جرس افتاده‌ام 123شمارهٔ ۱۴۲: دردم و نوش مراد از نیش نشتر خورده ...124شمارهٔ ۱۴۳: ناله دردم و خوش بر سر کار آمده‌ام 125شمارهٔ ۱۴۴: جوش ذوقم خوش‌نشین کشور میخانه‌ام 126شمارهٔ ۱۴۵: چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم 127شمارهٔ ۱۴۶: یک گام گر از محمل غم باز‌پس افتم 128شمارهٔ ۱۴۷: دیده را گم داشتم عمری و اکنون یاف ...129شمارهٔ ۱۴۸: درین مدت که در خیل اسیران تو جا ک ...130شمارهٔ ۱۴۹: چو شبها بستر و بالین دل از ریش می ...131شمارهٔ ۱۵۰: شب که غمهای ترا پرده‌نشین می‌کردم 132شمارهٔ ۱۵۱: پریشان ناله‌ام بر گرد هر گلزار می ...133شمارهٔ ۱۵۲: به بوی درد پریشان زلف یار شدم 134شمارهٔ ۱۵۳: چمن پیرای صبحم کیمیای خاروخس دارم 135شمارهٔ ۱۵۴: لب زخم ستمم مژده ماتم دارم 136شمارهٔ ۱۵۵: ارمغان از بینوایی غم به گلشن می‌ب ...137شمارهٔ ۱۵۶: بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم 138شمارهٔ ۱۵۷: گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم 139شمارهٔ ۱۵۸: فردوس ساز کلبه پردود آتشم 140شمارهٔ ۱۵۹: نوبهارست و در انجام طرب می‌کوشم 141شمارهٔ ۱۶۰: گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم 142شمارهٔ ۱۶۱: دیریست که از گریه بهار دل ریشم 143شمارهٔ ۱۶۲: نسیم نوبهاران نیستم کاندر چمن رقص ...144شمارهٔ ۱۶۳: چون سینه ماتم‌زدگان غرقه داغم 145شمارهٔ ۱۶۴: کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم 146شمارهٔ ۱۶۵: جنون از داغ رسوایی چو آراید گلستا ...147شمارهٔ ۱۶۶: از ناله لب حوصله بستن نتوانم 148شمارهٔ ۱۶۷: عشق کو تا آتشی در خرمن اخگر زنم 149شمارهٔ ۱۶۸: قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم 150شمارهٔ ۱۶۹: کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم 151شمارهٔ ۱۷۰: چند در دل شکنم ناله و خاموش کنم 152شمارهٔ ۱۷۱: کو هجوم گریه کز یک قطره صد جیحون ...153شمارهٔ ۱۷۲: چند ای شوق طواف در و بام تو کنم 154شمارهٔ ۱۷۳: ز گریه موج زند مجلس ار ندیم شوم 155شمارهٔ ۱۷۴: ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زاد ...156شمارهٔ ۱۷۵: تا وداع شعله خود همچو اخگر کرده‌ا ...157شمارهٔ ۱۷۶: دوش بی روی تو از دل خون ناب افشان ...158شمارهٔ ۱۷۷: باز در دل شعله‌های آفتاب افکنده‌ا ...159شمارهٔ ۱۷۸: وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چی ...160شمارهٔ ۱۷۹: عمریست تا به درد محبت فسانه‌ایم 161شمارهٔ ۱۸۰: کو عشق خانه‌سوز که ما بلهوس نه‌ای ...162شمارهٔ ۱۸۱: روزگاری شد که ما زین بخت وارون می ...163شمارهٔ ۱۸۲: در مزاج درد خود ذوق مداوا سوختیم 164شمارهٔ ۱۸۳: کی مسیحا داشت در بار آنچه ما می‌خ ...165شمارهٔ ۱۸۴: از عمر دمی را به غمی باز نبستیم 166شمارهٔ ۱۸۵: لب زخمیم و افغان را پرستیم 167شمارهٔ ۱۸۶: در خلوت غم چند گهی خام نشستیم 168شمارهٔ ۱۸۷: ما بت نه زاندیشه معبود شکستیم 169شمارهٔ ۱۸۸: ما دو عالم را ز موج غم خراب انگاش ...170شمارهٔ ۱۸۹: شب که بر آن آفتاب راه گرفتیم 171شمارهٔ ۱۹۰: شب که ما تو سن بیهوده روی پی کردی ...172شمارهٔ ۱۹۱: یاد آن روزی که در میخانه ساغر می‌ ...173شمارهٔ ۱۹۲: صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم 174شمارهٔ ۱۹۳: کو دل که رو به میکده مشرب آوریم 175شمارهٔ ۱۹۴: کو حریفی تا دو جامی از می احمر زن ...176شمارهٔ ۱۹۵: تا کی چو طفل عقل دم از مهر و کین ...177شمارهٔ ۱۹۶: برخیز تا زیارت ماتم‌سرا کنیم 178شمارهٔ ۱۹۷: تا چند درین غمکده بیکار نشینیم 179شمارهٔ ۱۹۸: سکه به نام عجز زد شوکت پادشاهیم 180شمارهٔ ۱۹۹: ما روزی حیات بجز خون نمی‌دهیم 181شمارهٔ ۲۰۰: رسم عشاقست خندان اشک حرمان ریختن 182شمارهٔ ۲۰۱: قوت جگرت ز جوش بستان 183شمارهٔ ۲۰۲: از شهیدان تو فرمان بردن و جان باخ ...184شمارهٔ ۲۰۳: اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن 185شمارهٔ ۲۰۴: ساقی به سودا جام رو کن 186شمارهٔ ۲۰۵: این شهادتگه عشق‌ست تقاضایی کن 187شمارهٔ ۲۰۶: چون نعش من برند برون از سرای من 188شمارهٔ ۲۰۷: درد ما ننگ مداوا برنتابد بیش ازین 189شمارهٔ ۲۰۸: ره گر اینست درین بادیه گمراهی به 190شمارهٔ ۲۰۹: جان را شکنج ساز و به زلف حبیب ده 191شمارهٔ ۲۱۰: هر خار کان ز گلشن هجران برآمده 192شمارهٔ ۲۱۱: خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده 193شمارهٔ ۲۱۲: بهشت را چه کند با غم آرمیده او 194شمارهٔ ۲۱۳: تاراج رنگ و بوی گل مدعا نمای 195شمارهٔ ۲۱۴: زاغ و بلبل همه دارند کهن زمزمه‌ای 196شمارهٔ ۲۱۵: بردی به تازه باز دل ای جان چه داش ...197شمارهٔ ۲۱۶: سر و برگ من محزون نداری 198شمارهٔ ۲۱۷: کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری 199شمارهٔ ۲۱۸: چند از بحر طلب موج دویی انگیزی 200شمارهٔ ۲۱۹: چندم ای اشک به تاراج محبت خیزی 201شمارهٔ ۲۲۰: یک دو روزی شد که چون گل غوطه در خ ...202شمارهٔ ۲۲۱: مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی 203شمارهٔ ۲۲۲: پر تماشا مکن آیینه که حیران نشوی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ