به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

فصیحی هروی

فصیحی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۰۶: عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان دهد

710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان دهد
وصل آنجا جان ستاند هجر آنجا جان دهد
ما و آسایش معاذالله که صید عشق را
آب حیوان در جگر خاصیت پیکان دهد
عشق با هر کس بنا سازی بر‌آید نام وصل
در مذاقش لذت خونابه هجران دهد
خواب را بر چشم مستان اجل سازم حرام
بعد قتلم خوی او گر رخصت افغان دهد
نشئه شوق فصیحی هر دم افزونتر شود
عشق هر چندش شراب از ساغر حرمان دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۵: چون صبا جلوه آن زلف گره گیر دهد 2شمارهٔ ۱۰۶: عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان ده ...3شمارهٔ ۱۰۷: یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بو ...4شمارهٔ ۱۰۸: شب که جانم خسته از بیم وداع یار ب ...5شمارهٔ ۱۰۹: شب همه شب با صبوری ناله‌ام در جنگ ...6شمارهٔ ۱۱۰: دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال ...7شمارهٔ ۱۱۱: تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نب ...8شمارهٔ ۱۱۲: تا گلستان بود کی پرخار بیدادم نبو ...9شمارهٔ ۱۱۳: خوش آن که جوش دیده بیهوده بین نبو ...10شمارهٔ ۱۱۴: تا سر مژگان تماشا دیده بر هم چیده ...11شمارهٔ ۱۱۵: دل را دگر در کین ما بر لب چه نفری ...12شمارهٔ ۱۱۶: کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم ...13شمارهٔ ۱۱۷: به باده صوفی ما صاف از ریا نشود 14شمارهٔ ۱۱۸: رمزی‌ست خط دوست که چون بخت سر‌آید 15شمارهٔ ۱۱۹: بهشتی روی من چون پرده از رخسار بگ ...16شمارهٔ ۱۲۰: مراد ما ز مادر بر سر خشت عدم آید 17شمارهٔ ۱۲۱: دل از ولایت غم بار بسته می‌‌آید 18شمارهٔ ۱۲۲: دیدی که چو بخت یار برگردید 19شمارهٔ ۱۲۳: دیده امشب همه شب خواب پریشان می‌د ...20شمارهٔ ۱۲۴: کسی در این چمن اسرار رنگ و بو فهم ...21شمارهٔ ۱۲۵: باز دل آوازه زلف پریشانی شنید 22شمارهٔ ۱۲۶: ای دل نشاط صرف کن و غم نگاه دار 23شمارهٔ ۱۲۷: تا نفس داری سراغ کوی آن مه‌پاره گ ...24شمارهٔ ۱۲۸: گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر 25شمارهٔ ۱۲۹: گرت بود جگری سوختن ز داغ آموز 26شمارهٔ ۱۳۰: چون عشق آشنای تو شد از خرد گریز 27شمارهٔ ۱۳۱: هرگز مباش آتش سوزان سپند باش 28شمارهٔ ۱۳۲: تا توانی در ترازوی هوس بی سنگ باش 29شمارهٔ ۱۳۳: من که افسرده‌ترم از نفس مرغ خموش 30شمارهٔ ۱۳۴: چون اشک خرقه طلب از خون ناب پوش 31شمارهٔ ۱۳۵: تاب خورشید رخت از تب فزونتر بود د ...32شمارهٔ ۱۳۶: متاع اشک گر آتش بود برو بفروش 33شمارهٔ ۱۳۷: ز پا افکند ما را آرزوی سرو بالایش 34شمارهٔ ۱۳۸: از پی رفع خمار دل غم‌پرور خویش 35شمارهٔ ۱۳۹: از خون کشتگان شکفد لاله‌زار عشق 36شمارهٔ ۱۴۰: می‌آید از سیر جگر آهم گلستان در ب ...37شمارهٔ ۱۴۱: گرد افغانم ز دامان جرس افتاده‌ام 38شمارهٔ ۱۴۲: دردم و نوش مراد از نیش نشتر خورده ...39شمارهٔ ۱۴۳: ناله دردم و خوش بر سر کار آمده‌ام 40شمارهٔ ۱۴۴: جوش ذوقم خوش‌نشین کشور میخانه‌ام 41شمارهٔ ۱۴۵: چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم 42شمارهٔ ۱۴۶: یک گام گر از محمل غم باز‌پس افتم 43شمارهٔ ۱۴۷: دیده را گم داشتم عمری و اکنون یاف ...44شمارهٔ ۱۴۸: درین مدت که در خیل اسیران تو جا ک ...45شمارهٔ ۱۴۹: چو شبها بستر و بالین دل از ریش می ...46شمارهٔ ۱۵۰: شب که غمهای ترا پرده‌نشین می‌کردم 47شمارهٔ ۱۵۱: پریشان ناله‌ام بر گرد هر گلزار می ...48شمارهٔ ۱۵۲: به بوی درد پریشان زلف یار شدم 49شمارهٔ ۱۵۳: چمن پیرای صبحم کیمیای خاروخس دارم 50شمارهٔ ۱۵۴: لب زخم ستمم مژده ماتم دارم 51شمارهٔ ۱۵۵: ارمغان از بینوایی غم به گلشن می‌ب ...52شمارهٔ ۱۵۶: بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم 53شمارهٔ ۱۵۷: گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم 54شمارهٔ ۱۵۸: فردوس ساز کلبه پردود آتشم 55شمارهٔ ۱۵۹: نوبهارست و در انجام طرب می‌کوشم 56شمارهٔ ۱۶۰: گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم 57شمارهٔ ۱۶۱: دیریست که از گریه بهار دل ریشم 58شمارهٔ ۱۶۲: نسیم نوبهاران نیستم کاندر چمن رقص ...59شمارهٔ ۱۶۳: چون سینه ماتم‌زدگان غرقه داغم 60شمارهٔ ۱۶۴: کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم 61شمارهٔ ۱۶۵: جنون از داغ رسوایی چو آراید گلستا ...62شمارهٔ ۱۶۶: از ناله لب حوصله بستن نتوانم 63شمارهٔ ۱۶۷: عشق کو تا آتشی در خرمن اخگر زنم 64شمارهٔ ۱۶۸: قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم 65شمارهٔ ۱۶۹: کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم 66شمارهٔ ۱۷۰: چند در دل شکنم ناله و خاموش کنم 67شمارهٔ ۱۷۱: کو هجوم گریه کز یک قطره صد جیحون ...68شمارهٔ ۱۷۲: چند ای شوق طواف در و بام تو کنم 69شمارهٔ ۱۷۳: ز گریه موج زند مجلس ار ندیم شوم 70شمارهٔ ۱۷۴: ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زاد ...71شمارهٔ ۱۷۵: تا وداع شعله خود همچو اخگر کرده‌ا ...72شمارهٔ ۱۷۶: دوش بی روی تو از دل خون ناب افشان ...73شمارهٔ ۱۷۷: باز در دل شعله‌های آفتاب افکنده‌ا ...74شمارهٔ ۱۷۸: وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چی ...75شمارهٔ ۱۷۹: عمریست تا به درد محبت فسانه‌ایم 76شمارهٔ ۱۸۰: کو عشق خانه‌سوز که ما بلهوس نه‌ای ...77شمارهٔ ۱۸۱: روزگاری شد که ما زین بخت وارون می ...78شمارهٔ ۱۸۲: در مزاج درد خود ذوق مداوا سوختیم 79شمارهٔ ۱۸۳: کی مسیحا داشت در بار آنچه ما می‌خ ...80شمارهٔ ۱۸۴: از عمر دمی را به غمی باز نبستیم 81شمارهٔ ۱۸۵: لب زخمیم و افغان را پرستیم 82شمارهٔ ۱۸۶: در خلوت غم چند گهی خام نشستیم 83شمارهٔ ۱۸۷: ما بت نه زاندیشه معبود شکستیم 84شمارهٔ ۱۸۸: ما دو عالم را ز موج غم خراب انگاش ...85شمارهٔ ۱۸۹: شب که بر آن آفتاب راه گرفتیم 86شمارهٔ ۱۹۰: شب که ما تو سن بیهوده روی پی کردی ...87شمارهٔ ۱۹۱: یاد آن روزی که در میخانه ساغر می‌ ...88شمارهٔ ۱۹۲: صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم 89شمارهٔ ۱۹۳: کو دل که رو به میکده مشرب آوریم 90شمارهٔ ۱۹۴: کو حریفی تا دو جامی از می احمر زن ...91شمارهٔ ۱۹۵: تا کی چو طفل عقل دم از مهر و کین ...92شمارهٔ ۱۹۶: برخیز تا زیارت ماتم‌سرا کنیم 93شمارهٔ ۱۹۷: تا چند درین غمکده بیکار نشینیم 94شمارهٔ ۱۹۸: سکه به نام عجز زد شوکت پادشاهیم 95شمارهٔ ۱۹۹: ما روزی حیات بجز خون نمی‌دهیم 96شمارهٔ ۲۰۰: رسم عشاقست خندان اشک حرمان ریختن 97شمارهٔ ۲۰۱: قوت جگرت ز جوش بستان 98شمارهٔ ۲۰۲: از شهیدان تو فرمان بردن و جان باخ ...99شمارهٔ ۲۰۳: اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن 100شمارهٔ ۲۰۴: ساقی به سودا جام رو کن 101شمارهٔ ۲۰۵: این شهادتگه عشق‌ست تقاضایی کن 102شمارهٔ ۲۰۶: چون نعش من برند برون از سرای من 103شمارهٔ ۲۰۷: درد ما ننگ مداوا برنتابد بیش ازین 104شمارهٔ ۲۰۸: ره گر اینست درین بادیه گمراهی به 105شمارهٔ ۲۰۹: جان را شکنج ساز و به زلف حبیب ده 106شمارهٔ ۲۱۰: هر خار کان ز گلشن هجران برآمده 107شمارهٔ ۲۱۱: خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده 108شمارهٔ ۲۱۲: بهشت را چه کند با غم آرمیده او 109شمارهٔ ۲۱۳: تاراج رنگ و بوی گل مدعا نمای 110شمارهٔ ۲۱۴: زاغ و بلبل همه دارند کهن زمزمه‌ای 111شمارهٔ ۲۱۵: بردی به تازه باز دل ای جان چه داش ...112شمارهٔ ۲۱۶: سر و برگ من محزون نداری 113شمارهٔ ۲۱۷: کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری 114شمارهٔ ۲۱۸: چند از بحر طلب موج دویی انگیزی 115شمارهٔ ۲۱۹: چندم ای اشک به تاراج محبت خیزی 116شمارهٔ ۲۲۰: یک دو روزی شد که چون گل غوطه در خ ...117شمارهٔ ۲۲۱: مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی 118شمارهٔ ۲۲۲: پر تماشا مکن آیینه که حیران نشوی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ