کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اشک حسرت در عذار ما غریبان ریختن
    هیچ کم نبود ز خون صد مسلمان ریختن
    جان فدای قاتلی کز حیرت نظاره‌اش
    زخم ما را شد فرامش خون به دامان ریختن
    نیم بسمل می‌طپم در خاک و خون ز آن رو هست
    آن قدر جان کش توان در پای جانان ریختن
    بس که اشکم بازپس گردد ز بیم خوی او
    خواهدم خون دیگر از چاک گریبان ریختن
    بستر درد تو می‌داند که بیمارانش را
    هیچ درمان نیست غیر از خون درمان ریختن
    خاک گویی کرده‌ام بر سر که چون باد بهار
    می‌توانم هر دم از دامان گلستان ریختن
    عشق می‌داند که در کیش فصیحی طاعتست
    بر در بتخانه آب روی ایمان ریختن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha