کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلبر دلم ببرد و غم حال ما نداشت
    وز جور شحنه ای چو غمش بر دلم گماشت
    بگزید دلبری و بپیچید سر ز ما
    شرم و حیا ز روی من خسته دل نداشت
    نقّاش روزگار همه صورت رخت
    گویی درون دیده ی مهجور ما نگاشت
    در باغ چون رخ تو بگو کی گلی شکفت
    با قدّ تو کدام سهی سرو سرفراشت
    نرگس چو دید قد بلندت ز سیم و زر
    کرد او نثار مقدم وصل تو هرچه داشت
    بگذشت و حال زار جهان دید و همچنان
    ما را میان بحر غم و غصّه واگذاشت
    عشقش برون نمی رودم از دل و دماغ
    گویی که تخم مهر خود اندر جهان بکاشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha