کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی رخ چون خورت ای جان به لب آمد جانم
    می دهم جان به غم عشق تو تا بتوانم
    همچو بلبل شب و روز و گه بی گه به جهان
    من به پای رخ گل از دل و جان می خوانم
    درد خود را بنمودم به طبیب از سر درد
    کرد از گل شکر لعل لبت درمانم
    درد ما را نکنی هیچ دوا از لب لعل
    ای عزیز دل من طالع خود می دانم
    زندگانی به فراق رخ خوبت کردن
    یک نفس جان جهان من به جهان نتوانم
    چون قلم دود به سر می رودم از غم تو
    همچو پرگار به هجران تو سرگردانم
    غم حال من سرگشته بجو کآخر کار
    ترسم ای جان که به درمان جهان درمانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha