کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمریست تا چو پرگار سرگشته در جهانم
    در حسرت جمالت هر سو به سر دوانم
    هر چند ناتوانم در درد روز هجران
    جان می دهم به عشقت چندانکه می توانم
    از هجر در ملالم وز درد چند نالم
    بفکن نظر به حالم چون زار و ناتوانم
    بازآی و بر دل من رحمی بکن نگارا
    کاندر فراق رویت بر لب رسید جانم
    روح و روان ما بود بنگر به باغ کامروز
    بر جویبار دیده سرویست بس روانم
    گفتم که سرو بالاش آرم به بر زمانی
    باری به بر نیارم من بخت خویش دانم
    فریاد ای عزیزان کز درد داغ هجران
    شد فاش از آب دیده سرّی که بد نهانم
    چو دیده ای و چون دل چون جان و روح در دل
    چون ذکر تو نباشد پیوسته بر زبانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha